۱۴ آبان ۹۳ ، ۱۵:۳۷
آرزو
در من
هزاران آرزو دفن است
گورستان سیارم !
سلام بر حسین
*
کوپه های بغض های کال
کی به ایستگاه گریه می رسند؟!
چشمه ها از غدیر می جوشند
تشنه ها از کویر می نوشند
شتری در سقیفه خوابیده است !
در خواب و بیداری
پشت چراغ قرمز این شهر
هنگام صرف چای بعد از ظهر
هر روز
هر ساعت
و هر لحظه
یاد تو
خیلی وقت نشناس است!
برای جانبازان شیمیایی
*
سرفه های تو
خنده های من
گریه های تو
سرفه های من!
*
بیمارستان
سرفه می کند
"ساسان"شیمیایی است!
به خاطر خاطره جنگ
*
رفتید
خشاب هایمان خالی شد
تسلیم شدیم
*
سرهای شما بر دار
سردار شدیم
*
پرنده ها رفتند
پشت میزها نمی شود
به پرواز فکر کرد
وقتی نباشی
احساس بودن هم ، شبیه حس نابودی ست
روی تمام لحظه هایم عینک دودی ست