راز
سجده
راز سر به مهر !
نام تو کیمیاست
با من هزار پنجره ی باز
با من هزار رود سرازیر
در شام من هزار ستاره
... سجاده ام تبسم صبح است
ذکر تو کیمیاست !
توی شناسنامه ، دین دارم
ایمان موروثی
گاهی مزاحم است یقین دارم !
مثل موج باش
بارها سرش به سنگ می خورد
ولی هنوز
دل به دریا زدن ، کار موج است !
زنبیل ها و سفره ها ، پر
دل ها ولی... از عشق خالی
همسایه ها
تندیس های لا ابالی
شانه های بی خیالی !
تقدیم به آخرین ذخیره ی الهی. با امید ظهورش!
*
جهان تشنه ی سیصد و سیزده قطره باران
از آن ابر رحمت
بباران بباران بباران بباران !
*
آفتابگردان
جمعه ها سرگردان
شاید
خورشید از مغرب بتابد!
*
سایت ها و روزنامه ها
دریغ...
یاد تو
در انبوه فریادها گم شده ست
در سکوت عصر جمعه هم نمی یابمت!
*
شنبه ها تکراری
جمعه ها در خوابیم
و هزاران هفته ست
انتظارت ، لب تاقچه ی عادت
از حافظه ی ما رفته ست!
*
شمشیرت را غلاف کرده ای
ما غیرت ها را
باد از هر طرف بوزد ، هستیم
هرچه باد باد!
گنجشک های باغ
آن صندلی رنگ و رو رفته
این آتش پنهان زیر خاک و خاکستر
...حتی مترسک
حال مرا می فهمد
اما تو ...