شانه های بی خیالی
زنبیل ها و سفره ها ، پر
دل ها ولی... از عشق خالی
همسایه ها
تندیس های لا ابالی
شانه های بی خیالی !
زنبیل ها و سفره ها ، پر
دل ها ولی... از عشق خالی
همسایه ها
تندیس های لا ابالی
شانه های بی خیالی !
تقدیم به آخرین ذخیره ی الهی. با امید ظهورش!
*
جهان تشنه ی سیصد و سیزده قطره باران
از آن ابر رحمت
بباران بباران بباران بباران !
*
آفتابگردان
جمعه ها سرگردان
شاید
خورشید از مغرب بتابد!
*
سایت ها و روزنامه ها
دریغ...
یاد تو
در انبوه فریادها گم شده ست
در سکوت عصر جمعه هم نمی یابمت!
*
شنبه ها تکراری
جمعه ها در خوابیم
و هزاران هفته ست
انتظارت ، لب تاقچه ی عادت
از حافظه ی ما رفته ست!
*
شمشیرت را غلاف کرده ای
ما غیرت ها را
باد از هر طرف بوزد ، هستیم
هرچه باد باد!
گنجشک های باغ
آن صندلی رنگ و رو رفته
این آتش پنهان زیر خاک و خاکستر
...حتی مترسک
حال مرا می فهمد
اما تو ...
سیب از دست های باغ افتاد
رفته بودی که گل بچینی تو
عاشقی در من اتفاق افتاد!
من علامت تعجبم
تو پر از علامت سوال
پاسخت نمی دهند
این جواب های کال!
پای چشمه ی مسیر تازه باش
تشنه ی جواب های بی سوال!